ثمره زندگیم سبحانثمره زندگیم سبحان، تا این لحظه: 11 سال و 7 روز سن داره
وبلاگ امیدهای زندگیموبلاگ امیدهای زندگیم، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
ثمره زندگیم سلواثمره زندگیم سلوا، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

امید های زندگی من

تولد بابا حمید🎂🎈

سلام نفسم دیشب تولد بابایی بود رفتیم براش کیک بخریم که شما اسرار داشتی این کیکو که ماهی داره بخریم هی گفتم این مناسب نیست بچگونس ولی راضی نشدی گفتی قول میدم ماهیاشو بردارم منم گفتم خوشحالیه شما مهم تره همینو خریدم. بعدشم رفتیم پارک بازی کردی و اومدیم خونه. گفتم بابا که اومد لو ندیا سوپرایزه بذار طبق معمول همیشه بره دوش بگیره بعد دیگه دل تو دلت نبود که بگی به بابا میگفتی من و مامان یه راز داریم به شما نمیگیم بابا هم بر عکس همیشه گشنش بود اول نشست یه چیزی خورد حمام نرفت شما هم کاملا عادی و حرفه ای بهش گفتی بابا برو حمام خیلی کثیف شدی منم میام آخه رفتم پارک سرسره تمیز نبود کثیف شدم بالاخره فرستادیش حمام به منم میگی من سرشو گرم میکنم تو ...
15 مهر 1397

تولد 5سالگی پسری🎂🎈

️خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی؛ تو ️دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدمی تو ️زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده ️روز تولدت برام فرشتشو فرستاده ️خدا مهربونی کرد تو رو سپرد دست خودم ️دستتو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم نفس مامان چشم و چراغ خونه همه چیز ما تولد 5 سالگیت مبارک همیشه پاینده باشی فرشته من 🧡 ️ بالاخره روز تولدت فرارسید سه ماهه داری روز شماری میکنی. تم تولدت مک کویین (ماشینها)بود که بعضی چیزاشو خریدم بعضیاشو خودم درست کردم دوست نداشتم همه چی حاضری باشه ️ ماشینتو شکل مک کویین کردمش براش چشم گذاشتم و گیفت ها و کیک که بابایی سفارش مک کویین داده بودن بعد موقع تحویل دیدن یه کیک...
4 مهر 1397

نوروز1397❤️

یه سلام سال نویی خدمت پسر گلم سال نو مبارک عزیز مامان ان شالله سال خوبی برای همه باشه . ️ درخت هفت سینمون که یه شاخه خشک از یه درخته بابا جونی زحمت کشیدن برامون چیدن و بابا حمیدم اسپری طلایی روش زدن خوشگل تر شد البته تو عکسا زیاد نما نداره و کم رنگ نشون میده شما هم کلی ذوق داشتی تا هفت سینو بهش آویزون کنیم. یه شب هم برای ماهیامون گریه کردی میگفتی نباید بمیرن من دلم براشون میسوزه حالا هیچ کدوم نمرده بودنا از قبل عزاداری میکردی قربون دل مهربونت بشم من. برای پوشیدن لباسات انقدر عجله داشتی تا نزدیک سال تحویل به سختی تحمل کردی همش میگفتی نشد پس کی میشه و بالاخره نزدیک تحویل سال پوشیدی و خودتو راحت کردی. بعدم نشستی کنار هفت سین و دعا کردی گ...
16 فروردين 1397

مطالب آخر سال

و بالاخره مطالب بروز شدن ببخشید یه کم خلاصه شد و بعضی چیزا از قلم افتاد ️ چندتا مطلب آخر سالی خوردن آب نارگیل به روش کارتونی به قول خودت نماز خوندن خونه مامان ژیلا الهی فداتون بشم تقبل الله اینجا داری خونه تکونی میکنی من امسال خونه تکونی نکردم جزیی تمیز کردم ان شاالله بعد از عید میریم خونه خودمون این خونه رو که توش هستیم موقتی گرفتیم و هیچ کدوم دوسش نداریم ان شالله سال بعد خونه خودمونیم شما داری خونه تکونی میکنی هی میگی ای خدا خسته شدم چقدر کار دارم باید هفت سینم بچینم خسته نباشی خدا قوت خرید عیدتم انجام دادیم اصرار داشتی که داماد بشی وکت و شلوار میخواستی عکسشو عی...
25 اسفند 1396

تولد خاله نسترن جون🎂

30 بهمن تولد هفت سالگیه خاله نسترن بود و شما دوتا کلی ذوق داشتید شما هم که همش نقشه میکشیدی براش چی بخری. تزیینات و درست کردنشون کار خاله پریسا بود خاله نسترن برای شما بچه ها نقاشی کشیده بود مال همه رو ساده کشیده بود ماله شما رو به گفته خورش قشنگ و پر کشیده بود آخه خیلی دوست داره ان شالله تولد صد و بیست سالگیش شماهم شمارش معکوسو شروع کردی و الان چهار ماهه هرروز می‌پرسی تولد من کیه. تولد پرنیا هم گذاشتم اما نمیدونم چرا عکساش باز نشدن پاک کردم....
25 اسفند 1396

برف 96

این روزها همش هوا آلوده بود متاسفانه مدارس و مهدها خیلی زیاد تعطیل شدن قبلا برف مدرسه رو تعطیل میکرد الان آلودگی و زلزله و ماهم از مهد رفتن شما چیزی متوجه نشدیم از بس تعطیل بود امااااا خوشبختانه اولین برف 96 که در کمال ناباوری در شرایطی که هیچ امیدی به برف و بارون نبود بارید سال خشکی داشتیم و حتی هوا هم گرم بود و زمستانی نبود و خیلی ناراحت کننده بود اما یکدفعه هوا سرد شد و برف بارید و در عرض یک ساعت همه جا سفید شد و همه غافلگیر شدن و خیلی خیلی خوشحال خدارو هزاران بار شکر که مارو از رحمتش محروم نکرد اما باز هم خشکسالی هست و باید خیلی زیاد مواظب مصرف آب باشیم و اسراف نکنیم یه برنامه کودک هست به نام مل مل که موضعش محیط زیسته ودر مورد آب با شعا...
25 اسفند 1396

خوشمزه ها😋

جیگر مامان رفتی سلمونی موهاتو کوتاه کردی به قول خودت شدی آقا خوشتیپه آقای آرایشگر یه خط هم خودش برای مدل انداخته گفتم سبحان از الان اینکارا رو بکنی بزرگ شی چکار میکنی                                                 قربون اون شکل ماهت بشم ️ ️ ️ ️ این روزها هم به خاطر سردیه هوا صبحا نمیری مهد گفتم یه ماه ظهر میری بخاطر همین ناهار میبری کلی هم دوست داری و کل غذاتو میخوری روز اول می‌گفتی دوستم به من ...
24 اسفند 1396

بدون عنوان

عشق مامان در مهد کودک این تابلو رو هم تو مهد درست کردی کاردستی تولد درست کردیم با کیک و کادو این لباسم مامان ژیلا برات گرفتن روش آرم و اسم پورشه داره اسمشو گذاشتی لباس پورشه ای میگی هروقت میپوشم سرعتم زیاد میشه تا میپوشی میدویی خیلی دوسش داری ️ 29 آذر 96 یه زلزله 5.2ریشتری تهرانو لرزوند ولی خوشبختانه خرابی به بار نیاورد الان یک ماه میشه که هر روز یه جای ایران داره میلرزه و لرزه ها از زلزله کرمانشاه شروع شد و متاسفانه شهر قصر شیرین و سرپل ذهاب و تعدادی روستا آسیبهای جدی دیدن و تعدادی از هموطنامون جونشونو از دست دادن خدا خودش کمکشون کنه و همه مردم ایرانو از بلای...
24 اسفند 1396

روزهای مهد کودکی

چند روز از مهد رفتنت میگذره خانوم مربیتون خیلی ازت راضین می گفتن سبحان قبلا مهد رفته؟گفتم نه چطور؟ایشونم گفتن آخه کاراش خیلی خوبه نقاشی ،رنگ آمیزی و...با آبرنگ خوب بلده کار کنه بچه های دیگه کاغذو خیس میکنن پاره میشه هیچ کدوم چیزی ندارن تو کلر بوکشون بذارم غیر از سبحان.گفتم خودم تو خونه همه چیزو یادش دادم ️ جیگر مامان یه روز هم که اومدم دنبالت دیدم پشت میز خانوم وفایی مدیر مهد نشستی و یه خودکار دستته داری اسم بچه ها رو مینویسی خانوم وفایی رو صدا زدم گفتم سبحان پشت میز شما چیکار میکنه کاغذای شما رو خط خطی نکنه گفتن اشکالی نداره خودم اجازه دادم شما هم همش می‌گفتی من خانوم وفاییم دارم بچه ها رو ثبت نام میکنم ...
19 اسفند 1396