ثمره زندگیم سبحانثمره زندگیم سبحان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 3 روز سن داره
وبلاگ امیدهای زندگیموبلاگ امیدهای زندگیم، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
ثمره زندگیم سلواثمره زندگیم سلوا، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

امید های زندگی من

مطالب آخر سال

و بالاخره مطالب بروز شدن ببخشید یه کم خلاصه شد و بعضی چیزا از قلم افتاد ️ چندتا مطلب آخر سالی خوردن آب نارگیل به روش کارتونی به قول خودت نماز خوندن خونه مامان ژیلا الهی فداتون بشم تقبل الله اینجا داری خونه تکونی میکنی من امسال خونه تکونی نکردم جزیی تمیز کردم ان شاالله بعد از عید میریم خونه خودمون این خونه رو که توش هستیم موقتی گرفتیم و هیچ کدوم دوسش نداریم ان شالله سال بعد خونه خودمونیم شما داری خونه تکونی میکنی هی میگی ای خدا خسته شدم چقدر کار دارم باید هفت سینم بچینم خسته نباشی خدا قوت خرید عیدتم انجام دادیم اصرار داشتی که داماد بشی وکت و شلوار میخواستی عکسشو عی...
25 اسفند 1396

تولد خاله نسترن جون🎂

30 بهمن تولد هفت سالگیه خاله نسترن بود و شما دوتا کلی ذوق داشتید شما هم که همش نقشه میکشیدی براش چی بخری. تزیینات و درست کردنشون کار خاله پریسا بود خاله نسترن برای شما بچه ها نقاشی کشیده بود مال همه رو ساده کشیده بود ماله شما رو به گفته خورش قشنگ و پر کشیده بود آخه خیلی دوست داره ان شالله تولد صد و بیست سالگیش شماهم شمارش معکوسو شروع کردی و الان چهار ماهه هرروز می‌پرسی تولد من کیه. تولد پرنیا هم گذاشتم اما نمیدونم چرا عکساش باز نشدن پاک کردم....
25 اسفند 1396

برف 96

این روزها همش هوا آلوده بود متاسفانه مدارس و مهدها خیلی زیاد تعطیل شدن قبلا برف مدرسه رو تعطیل میکرد الان آلودگی و زلزله و ماهم از مهد رفتن شما چیزی متوجه نشدیم از بس تعطیل بود امااااا خوشبختانه اولین برف 96 که در کمال ناباوری در شرایطی که هیچ امیدی به برف و بارون نبود بارید سال خشکی داشتیم و حتی هوا هم گرم بود و زمستانی نبود و خیلی ناراحت کننده بود اما یکدفعه هوا سرد شد و برف بارید و در عرض یک ساعت همه جا سفید شد و همه غافلگیر شدن و خیلی خیلی خوشحال خدارو هزاران بار شکر که مارو از رحمتش محروم نکرد اما باز هم خشکسالی هست و باید خیلی زیاد مواظب مصرف آب باشیم و اسراف نکنیم یه برنامه کودک هست به نام مل مل که موضعش محیط زیسته ودر مورد آب با شعا...
25 اسفند 1396

خوشمزه ها😋

جیگر مامان رفتی سلمونی موهاتو کوتاه کردی به قول خودت شدی آقا خوشتیپه آقای آرایشگر یه خط هم خودش برای مدل انداخته گفتم سبحان از الان اینکارا رو بکنی بزرگ شی چکار میکنی                                                 قربون اون شکل ماهت بشم ️ ️ ️ ️ این روزها هم به خاطر سردیه هوا صبحا نمیری مهد گفتم یه ماه ظهر میری بخاطر همین ناهار میبری کلی هم دوست داری و کل غذاتو میخوری روز اول می‌گفتی دوستم به من ...
24 اسفند 1396

بدون عنوان

عشق مامان در مهد کودک این تابلو رو هم تو مهد درست کردی کاردستی تولد درست کردیم با کیک و کادو این لباسم مامان ژیلا برات گرفتن روش آرم و اسم پورشه داره اسمشو گذاشتی لباس پورشه ای میگی هروقت میپوشم سرعتم زیاد میشه تا میپوشی میدویی خیلی دوسش داری ️ 29 آذر 96 یه زلزله 5.2ریشتری تهرانو لرزوند ولی خوشبختانه خرابی به بار نیاورد الان یک ماه میشه که هر روز یه جای ایران داره میلرزه و لرزه ها از زلزله کرمانشاه شروع شد و متاسفانه شهر قصر شیرین و سرپل ذهاب و تعدادی روستا آسیبهای جدی دیدن و تعدادی از هموطنامون جونشونو از دست دادن خدا خودش کمکشون کنه و همه مردم ایرانو از بلای...
24 اسفند 1396

روزهای مهد کودکی

چند روز از مهد رفتنت میگذره خانوم مربیتون خیلی ازت راضین می گفتن سبحان قبلا مهد رفته؟گفتم نه چطور؟ایشونم گفتن آخه کاراش خیلی خوبه نقاشی ،رنگ آمیزی و...با آبرنگ خوب بلده کار کنه بچه های دیگه کاغذو خیس میکنن پاره میشه هیچ کدوم چیزی ندارن تو کلر بوکشون بذارم غیر از سبحان.گفتم خودم تو خونه همه چیزو یادش دادم ️ جیگر مامان یه روز هم که اومدم دنبالت دیدم پشت میز خانوم وفایی مدیر مهد نشستی و یه خودکار دستته داری اسم بچه ها رو مینویسی خانوم وفایی رو صدا زدم گفتم سبحان پشت میز شما چیکار میکنه کاغذای شما رو خط خطی نکنه گفتن اشکالی نداره خودم اجازه دادم شما هم همش می‌گفتی من خانوم وفاییم دارم بچه ها رو ثبت نام میکنم ...
19 اسفند 1396

اولین روز مهد کودک🙋‍♂

عسل مامان میخواد بده مهد کودک الان دیگه بابایی منتقل شدن تهران و ما هم خونمون هستیم تصمیم گرفتیم شمارو بفرستیم مهد که یه کم با هم سالای خودت باشی و بازی کنی خودتم که همه چیز بلدی بیشتر میخوام مهارتهای زندگی و اجتماعی و گروهی رو یاد بگیری. باهم چند روز دنبال مهد گشتیم که آخر سر مهد نوگلان نرگس مورد قبول واقع شد پرسنلش از جاهای دیگه بهتر بودن شما هم بیشتر دوست داشتی ثبت نام کردیم و بعدشم رفتیم یه سری وسایل خریدیم (پاستل،مداد رنگی ،آبرنگ،دفتر،کاغذ رنگی و...).که خودتم همشو تو خونه داشتی بعد هم که روز اول مهر و جشن ابتدای سال. قربون پسرم بشم که ماشاالله مرد شده ️ ️ ...
14 اسفند 1396

کتاب📙

اینم از کتابایی که از نمایشگاه کتاب و جاهای دیگه گرفتیم البته چندتاشه رنگ آمیزی ها و بقیه رو نذاشتم اون کتاب سبزه شش ساله ها سی چهل صفحس یه روزه حل کردی من گفتم یه مدت سرت گرم میشه یه روزه تمومش کردی کتابای حل کردنی خیلی دوست داری. سوالت در مورد دایناسورها زیاد بود کتابشو برات گرفتم علاقه مند شدی بقیه موضوعاتم هر سری میرفتیم خونه مامان ژیلا یکیشو میگرفتی الانم فضا و. ...میخوای جالبه که دیگه اینا رو بجای قصه موقع خواب برات میخونیم. ...
12 اسفند 1396

کلاس هنر در خانه

حالا رسیدیم به نقاشی های گل پسر✍ قربون پسر هنرمندم بشم این نقاشی رو تو4.5 سالگی کشیدی   اینم گفتی یه پسریه که تو اتاقش داره نقاشی می‌کشه اسباب بازیاشم کشیدی     این نقاشی رو یواشکی واسه من کشیدی که سوپرایز بشم گفتی تولدت کادو ندادم این کادوی تولدته یعنی نمیتونم وصف کنم که اون موقع چه احساسی داشتم فدای پسر با محبتم بشم عشق مامان ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️ ️         وسطی کیکه آدمکم داره روش چپیه آدمه کلش جا نشده بعد گفتی میخوام یه الماسم برات بکشم ️ ️ ️ ️ ️ ️ میزه روش پارچو لیوانه آبش ریخته گردا بادکنکن شیش طبقس آدمکا شمعن یکیشم اسب تک شاخ...
12 اسفند 1396

چندتا جشن 🎂

جشن دندونی پرنیا جونی تولد کیارش جونی رفتیم خونه دختر عمه مامان و بعد پارک احسان نوه عمه مامان تولد بابا جونی که الهی همیشه زنده باشه ️ شما ها براشون نقاشی کشیده بودید . و رستوران به مناسبت تولد باباجونی روز دختر مامان ژیلا برای دختراشون کیک گرفته بودن شما هم که بچه های دختراش هستید ️ ...
11 اسفند 1396