ثمره زندگیم سبحانثمره زندگیم سبحان، تا این لحظه: 11 سال و 7 روز سن داره
وبلاگ امیدهای زندگیموبلاگ امیدهای زندگیم، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
ثمره زندگیم سلواثمره زندگیم سلوا، تا این لحظه: 3 سال و 4 ماه و 6 روز سن داره

امید های زندگی من

نوروز 98

سلام امید زندگیم بازم یه عید دیگه اومد یه بهار دیگه و یه سال دیگه گذشت از خدا میخوام که امسال هم سالی پر از خوشی و موفقیت برامون باشه سال نو مبارک نفسم قربون دعا های سال تحویلت بشم ان شاالله همشون مستجاب بشن امسال لباس خریدنی پدرمو درآوردی اسرار داشتی بازم کت بخری گفتم پسر جان دوتا کت داری بسه دیگه همه جا یه شکلی به زور راضی شدی نخری ولی گفتی باید کت زردمم بپوشم همه جا میپوشیش اگه عکسات تکراری بودن تعجب نکن....
6 خرداد 1398

نزدیک عید نوروز💐

کمک در خونه تکونی🧼🧽🧹 هفت سین خمیری که با خاله نسترن درست کردید این دستبند چرم هم با نماد ماه تولدت خودم برات درست کردم اینم زمان خونه تکونیه مامان ژیلا که تمرکز کردی دقیقا نمی‌دونم چرا خودت و خاله نسترن هروقت این عکسو میبینید کلی میخندید جشن نوروزی پیش دبستانی ...
6 خرداد 1398

پایان سال تولد بارون🎊

تولد مامان ژیلا جون مامان گلم تولدت مبارک ان شاالله سالهای سال سایتون بالا سرمون باشه🥰🥰🥰🥰🥰 شهر بازی پاساژ الماس شرق و کلی بازی و شادی تولد پرنیا جون نقاشی نقاشی تولد خاله نسترن جون ...
6 خرداد 1398

هنرمند مامان❤️

خمیر بازیای خوشگل سبحان جونم این از اون حباب ها ست که تکون میدی توش برفه ️ برف کوه آب شده رفته تو رود🏔🏔🏔 یه قسمت از آب هم زباله های انسانها آلوده کرده که داشتی یه فکری برای حلش میکردی مثل گذاشتن سطل زباله و تابلو و .... ️ و انگری بردها که واسه خودت یه لشکر صد نفره درست میکنی واسه طرف مقابل یه خوک کج و کوله سکته کرده چند وقته به اژدها دیدی اونو میخوای بگیری بهت گفتم پولاتو جمع کن تا هم پس انداز کردنو یاد بگیری هم برات جذاب تر باشه اسباب بازیت دو ماه پول جمع میکردی تا بشه 130000 تومن نصفشو داشتی یهو فکر اقتصادیت فعال شد گفتی فهمیدم سفال درست میکنم میفروشم خلاصه چندتا د...
23 فروردين 1398

افتادن اولین دندون شیری

عسل مامان اولین دندون شیریش لق شده یهو احساس کردم دندونت یه ذره کجه و با همیشه فرق داره دست زدم دیدم یه ذذذررره لقه یه حس عجیبی بهم دست داد خوشحال شدم هی بوست میکردم احساس کردم یهو بزرگ شدی عشق من ️ ️ ️ ️ بهت گفتم اگه دندونت افتاد شب بذاری زیر بالشت فرشته ها برات هدیه میارن همش منتظر بودی دندونت بیوفته یه روز که خونه مامان ژیلا بودیم گفتی وای دندونم افتاد حالا چیکار کنم گفتم باید بیوفته دیگه چیکار میخوای کنی بچسبون سرجاش همش می گفتی یعنی چی میارن گفتم هرچی که دوست داری فقط باید کوچیک باشه می گفتی یعنی زورشون نمیرسه اون اژدها که میخواستم برام بیارن شب دندونو گذاشتی زیر بالش نمیخوابیدی میگفتی میخوام فرشته ها رو ببینم پشیمون شدم از حر...
22 فروردين 1398

نفس مامان😘😘

بادکنکارو پر از آب کردی تو تراس میترکونی پسر قشنگم مشق مینویسه 🥰 نقاشی آشپزخونه 🍽 تازگیا یه شطرنج از خونه مامان ژیلایینا آوردی و همش با ما شطرنج بازی میکنی وتقریبا یاد گرفتی البته چندتا حرکت جدید هم اختراع کردی که ما رو با اونا شکست میدی مار و آتیش و .....♟♟♟♟♟ اینجا هم مهره ها رو چیدی دارن باهم میجنگن 🤺🤼‍♀ بعد از پیش دبستانی هم که کلی بازی و شیطنت می‌کنید سبحان و سامیار و آدرین ️ سبحان جونی و خاله نسترن جونش نفس مامان ️ ️ ...
17 فروردين 1398

پیش دبستانی👭👫👬

عسل مامان اولین روز پیش دبستانیشه با اون صورت خوشگل خوابالو خدا پشت و پناهت موفق باشی عشق مامان ️ روزهای بعد تو پیش دبستانی مربیتون خیلی ازت راضیه و دائم ازت تعریف میکنه کلا همه مربیا و مدیر دوست دارن هم از ادبت هم از درست راضین اردوی مدرسه فردا...
11 فروردين 1398

یه عالمه عکس خوشگل

ظرف شستن دوتا جوجه ها خونه مامان ژیلا حیاط خوشگل باباجونی بازم ربات ساختی سرخ کردن قورمه سبزی که عاشقشی بازی هوش خوشگل مامان خودت گفتی اینجوری عکس بنداز ببخشیدا خودت سلفی انداختی با بازی آمیرزا آنقدر تمرکز کردی که ذهنت کج و کوله شده عسل مامان علاقه مند شده به سفال گری این سفالای خوشگلت،من عاشق شترت شدم کوهان شترو سوراخ کردی توش گل بذاری شهر بازی عطر یاس تولد حسین جون بعدشم رفتیم بوستان ولایت خریدن کیف برای پیش دبستانی شما و مدرسه خاله نسترن که میره کلاس دوم 🧳 ...
3 فروردين 1398