سبحان جون مامان و کیف خوشگلش
ماهکم این کیف رو مامان ژیلا برات گرفته اومده بودن خونمون وقتی رفتن کیفتو انداختی پشتت و انقدر باهاش بالا پایین پریدی و شعر موش موشک من غصه میخوره که نمیتونه بره مدرسه رو که بابا برات میخوند و یاد گرفتی خوندی که خسته شدی انقدر ذوق داشتی از پشتتم درش نمی آوردی همون جوری خوابت برد.هر جا میخوایم بریم سریع میری و وسایلاتو توش میذاری و میگی من کیفمو آماده کردم بریم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی