این روزهای سبحان و مامان
سلام جووووووووون مامان بالاخره یک ماه از عملم گذشت و برای معاینه رفتیم پیش دکتر و شما دو تا وروجک رو هم به قول خودتون بردیم معاینه چشم یعنی بیمارستان.الان تا ازتون میپرسیم کجا بریم میگید معاینه چشم تازه بازی هم که میکنید یا قطار شهربازی سوار میشدی میگید داریم میشیم معاینه چشم.
اینم چندتا عکس که مامان ژیلا باسختی فراوان ازتون شکار کردن:
اینجا هم رفته بودی تو تراس شام قرمه سبزی گذاشته بودم یهو گفتی حالا یه کم قرمه سبزی بیار اینجا بخورم منم دیدم خیلی ذوق داری اونجا بخوری برات آوردم.از بس خوشحالی که با کمال میل و با لبخند به دوربین نگاه میکنی. کلا هر بوی خوشمزه ای که بیاد میگی مامان بوی چیه بیار بخوریم.
و هنر نمایی با رنگ انگشتی در حمام.
میگی خورشیدو نارنجی کردم یعنی غروبه.
و در آخر کار شستن دیوار و حمام کردن.
نففففففففففففففففففس مامان.