عکس📷

چند تا عکس از خوشگل مامان
محرم 95




اینجا هم شوالیه شدی🗡




بابا که مشهد بودن چند روز هم رفتیم خونه مامان مرجان


برف 95 خونه عمو علی






این عکسا رو هم با بابا رفته بودی بیرون گفتی ازت انداخته




تو سال 95 یه اتفاق بدی هم افتاد این بود که یه ساختمون تجاری قدیمی تو تهران بود به نام پلاسکو که متاسفانه آتیش گرفت و فرو ریخت تعدادی از آتش نشان های زحمت کش و کسبه جونشونو از دست دادند خیلی ناراحت کننده بود یه روز برای بزرگداشت آتش نشانها از طرف فرهنگسرای مامان ژیلایینا رفتیم آتش نشانیه محلشون برای تسلیت و شما هم که علاقه زیادی به این شغل داری رفتی و به آتش نشانها گل تقدیم کردی و گفتی منم همکارتونم خدا شهیدا رو بیامرزه اونا هم کلی ازت خوششون اومد.










انقدر ناراحت بودی همش می‌گفتی من قویم اگه اونجا بود آب میگرفتم نمیذاشتم دیوارا بریزن .
یه عکس هم تو ماشین آتش نشانی ازت انداختن و چند وقت بعد رفتیم عکسو که قاب کرده بودند گرفتیم.




نقاشی خونه مامان ژیلا مدادو گذاشتی پشت گوشت خوشم اومد.
و یه روز بارونی🌧


30 بهمن تولد 6سالگی خاله نسترن




جشن آغاز سال 96پیش دبستانی خاله نسترن طبق معمول شما هم دعوت بودی.