ثمره زندگیم سبحانثمره زندگیم سبحان، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره
وبلاگ امیدهای زندگیموبلاگ امیدهای زندگیم، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره
ثمره زندگیم سلواثمره زندگیم سلوا، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

امید های زندگی من

یه عالمه عکس خوشگل

ظرف شستن دوتا جوجه ها خونه مامان ژیلا حیاط خوشگل باباجونی بازم ربات ساختی سرخ کردن قورمه سبزی که عاشقشی بازی هوش خوشگل مامان خودت گفتی اینجوری عکس بنداز ببخشیدا خودت سلفی انداختی با بازی آمیرزا آنقدر تمرکز کردی که ذهنت کج و کوله شده عسل مامان علاقه مند شده به سفال گری این سفالای خوشگلت،من عاشق شترت شدم کوهان شترو سوراخ کردی توش گل بذاری شهر بازی عطر یاس تولد حسین جون بعدشم رفتیم بوستان ولایت خریدن کیف برای پیش دبستانی شما و مدرسه خاله نسترن که میره کلاس دوم 🧳 ...
3 فروردين 1398

عکسهای تابستونی🍉🍎

حیاط بابا جونی تو تابستون عاشق گل دادن به خاله نسترنی هرجا ببینی میگی ببرم واسه خاله نسترن تو باغچه مامان ژیلایینا کرم ابریشم پیدا کردی عکس انداختی ازش خاله نسترن تو خونشون عکس آتلیه ای ازت انداخته 📸 فوتبال مادر و پسری تو پارک بانوان البته همیشه تو خونه بازی میکنیم ‍♂ ️ ‍♀ ‍ راستی اسباب کشی کردیم خونه خودمون دوباره رفتی ابزار خریدی داری کارتون اره میکنی دوست جدیدت علی اصغر همسایه بغلیمون هستن انارای حیاط مامان ژیلایینا خاله نسترن و مامان ژیلا اومدن خونمون و...
9 بهمن 1397

عکسهای بهاری عسل مامان🌳

پارک بانوان با خاله نسترن   حیاط بابا جونی     پارک بانوان،مامان و پسری باهم             جوجه کوچولوهای خونه مامان مرجان                   بازم عکس با ماشین آتشنشانی         راه پله خونه مامانی نشستید اون بالا میگید بیا عکس بگیر             نقاشی آی آی نقاشی مل مل     مزرعه ...
9 بهمن 1397

بابا آب داد✍

سلام به پسر با سواد خودم از وقتی که خاله نسترن کاملا خوندن نوشتن یاد گرفته شما هی میگی من با سواد نیستم میگم عجله نکن خیلی مدرسه یاد میگیری. قبلا یه چیزایی بهت یاد میدادم ولی دیدم روانشناسا میگن قبل از مدرسه الفبا آموزش ندید ادامه ندادم من خودم که بابا جونی باهام کار کرده بودن کلاس اول که رفتم کل کتاب فارسی اولو بلد بودم و کاملا میخوندم و مینوشتم حتی جدول ضرب هم تو کلاس دوم بلد بودم قربون بابای گلم بشم وقتی اینارو مینوشتی خیلی ذوق میکردی🤠 تو تلگرام هم مینوشتی خاله ها قربون صدقت میرفتن. چند روز پیش با مامان ژیلا و خاله نسترن رفتیم پارک کلی بازی کردید سرسره بادی و کشتی و. ... این عکسارو خودتون از هم انداختید سلفی هم ا...
15 مهر 1397

تولد بابا حمید🎂🎈

سلام نفسم دیشب تولد بابایی بود رفتیم براش کیک بخریم که شما اسرار داشتی این کیکو که ماهی داره بخریم هی گفتم این مناسب نیست بچگونس ولی راضی نشدی گفتی قول میدم ماهیاشو بردارم منم گفتم خوشحالیه شما مهم تره همینو خریدم. بعدشم رفتیم پارک بازی کردی و اومدیم خونه. گفتم بابا که اومد لو ندیا سوپرایزه بذار طبق معمول همیشه بره دوش بگیره بعد دیگه دل تو دلت نبود که بگی به بابا میگفتی من و مامان یه راز داریم به شما نمیگیم بابا هم بر عکس همیشه گشنش بود اول نشست یه چیزی خورد حمام نرفت شما هم کاملا عادی و حرفه ای بهش گفتی بابا برو حمام خیلی کثیف شدی منم میام آخه رفتم پارک سرسره تمیز نبود کثیف شدم بالاخره فرستادیش حمام به منم میگی من سرشو گرم میکنم تو ...
15 مهر 1397

تولد 5سالگی پسری🎂🎈

️خیلی خوشحالم از اینکه تو به دنیا اومدی؛ تو ️دنیا فهمید که تو انگار نیمه گمشدمی تو ️زندگی خیلی خوبه چون که خدا تو رو داده ️روز تولدت برام فرشتشو فرستاده ️خدا مهربونی کرد تو رو سپرد دست خودم ️دستتو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم نفس مامان چشم و چراغ خونه همه چیز ما تولد 5 سالگیت مبارک همیشه پاینده باشی فرشته من 🧡 ️ بالاخره روز تولدت فرارسید سه ماهه داری روز شماری میکنی. تم تولدت مک کویین (ماشینها)بود که بعضی چیزاشو خریدم بعضیاشو خودم درست کردم دوست نداشتم همه چی حاضری باشه ️ ماشینتو شکل مک کویین کردمش براش چشم گذاشتم و گیفت ها و کیک که بابایی سفارش مک کویین داده بودن بعد موقع تحویل دیدن یه کیک...
4 مهر 1397