یک شب مانده به یلدا
سلام عزیزکم امروز صبح دوتایی مادر و پسر اومدیم خونه مامان ژیلا و با مامان ژیلا و خاله نسترن با هم رفتیم یه خرید کوچولو برای لباس زمستون شما و مامان انجام دادیم شما و خاله نسترن هم تا تونستید شیطونی کردید و پدر مارو در آوردید به هم که میرسید دیگه نمیدونید چیکار کنید هر چقدر شلوغ کاری از دستتون بر بیاد انجام میدید بازی،دعوا،شیطنت خدا نکنه با هم متحد شید دیگه هیچی جلو دارتون نیست .تا وقتی بازی میکنید همه چیز عالیه بیشترم میرید طبقه بالا بازی میکنید اون موقع یکی دو ساعت راحتیم ولی گاهی وقتا سر یه اسباب بازی که برای هیچ کدومتون ارزشی نداشته ولی حالا چون اون یکی برداشته ارزش پیدا کرده دعوا میکنید و این میگه مال منه و اون یکی میگه مال منه وقتی هم ...
نویسنده :
مامان نسرین
15:15